وی خطاب به دانشجویان گفت: «پیشنهاد میکنم علاوه بر دروس دانشگاهی یا دستکم چند ترم ادبیات کلاسیک را پاس کنید و یا با حضور در دل طبیعت و ارتباط نزدیک و تنگاتنگ با تودههای مردم دانش بومی و فرهنگ شفاهی را فراگیرید و تنها به دروس دانشگاهی و منابع موجودی که در دانشگاه مطالعه میکنید، اکتفا نکنید.»
امیری سپس به موضوع کلیات شعر در جامعهی امروز و به ویژه در کرمانشاه و لرستان پرداخت و گفت:«فهلویات بخش بسیار بزرگ و ارزشمند فرهنگ و ادبیات کلاسیک ماست که متاسفانه همراه با کلیات تاریخ و تمدن مادها و اشکانیان و حتا ساسانیان زیر خاک مدفون گردیده و این میراث ارزشمند و گرانبها به باد فراموشی سپرده شده است.»
وی در سخنانی بیسابقه گفت: «قرنهاست ما گرفتار این مصیبت بزرگیم که از دید بعضیها تنها میتوانیم شعر عروضی را دنبال کنیم، والاغیر! شعری که نه مال ماست و نه ریشه در تاریخ، فرهنگ، اصالت، هویت و خون ما دارد و اصولاً متعلق به کسی دیگر است.»
لکامیر افزود: «جای تاسف و نگرانی است، اینکه از دید بعضی از مدعیان فرهنگی، ما مردمان این سرزمین نه تاریخی داشته و نه ادبیاتی و نه چکامه و فهلویات و نه اصلاً فرهنگی داشتهایم؟! از دید این به اصطلاح منورالفکرها، ما هرچه داریم از سوغات اعراب مهاجم بوده و بس و ما پس از گذشت بیش از 14 قرن هنوز تسلیم فکر و فرهنگ آنها هستیم و عدول از آن از دید این حضرات خودباخته و تسلیم شده کفر محض است؟!»
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت:«تا قبل از تهاجم اعراب به سرزمین اساطیری ایران، ما دارای دانش بومی و فرهنگ شفاهی بینظیر و منحصربهفردی بودهایم و در چکامهسُرایی، فهلویات و افسانهسرایی و تیاتر و .... دست بلندی داشتهایم که نشانههای آنها را امروزه میتوان در میان مردم عامهی زاگرسنشین به صورت فولکلور مشاهده کرد.»
کیومرث امیری«کلهجوبی» افزود: «قالبهای چکامهسُرایی و یا بهقول امروزیها شعر در زبان پهلوی که رایج بوده است مانند: کلهفریاد، چهارتاج، چهارخانه، بیت، بایاتی، ترانگ، سیتک، دوبیتو، چهاربیتو، چارپاره و .... در زمان خود حرف نخست را میزده است و تا روزگار ساسانیان و قبل از آن در سراسر سرزمین مادها رواج داشته و متاسفانه همزمان با هجوم اعراب به ایران از میان رفته و شعر عربی جایگزین آن میشود و قرنهاست که ادامه دارد و امروزه هم اگر کسی به خود جرئت بدهد و در آن فضا آثاری خلق کند مورد هجوم حضرات عروضدان و عروضشناس قرار میگیرد.»
لکامیر گفت:« من شاعر نیستم بلکه یک (بوهش) هستم و چکامهسرایی را که میراث گرانبهای آبا و اجدادیام بوده و هست و زبان عامه میباشد دستمایهی آثارم قرار دادهام و به همین خاطر هم متهم هستم که عروض عربی را رعایت نمیکنم؟!»
وی افزود:«چنین طرز تفکر و برداشتی از تاریخ و بهویژه تاریخ ادبیات، باعث شده که روشنفکر ما در طول این قرنها همیشه لنگ بزند و یک پایش در سمت دیگر، گیر باشد و به همین خاطر هنوز نتوانسته است هویت مستقلی را برای خود دست و پا کنند ....»
کیومرث امیری گفت: «ظهور و تولد فرهیختگانی چون: شاملو، فروغ، اخوان، سیمین بهبهانی و... ظرف قرن اخیر به یمن بدعتی بود که شادروان نیمایوشیج در شعرِعروضی انجام داد و برخی نخبههای ما را با زبان و فرهنگ بومی و اصیل خودمان نزدیک کرد که در آن زمان او را متهم به فقدان دانش عروض کرده و تهمتها و نارواها نثارش کردند!»
امیری بیان داشت:« جای تاسف است عدهای سوت داوری را به گردن انداخته و وزن و عروض را وحی منزل کرده و دیگران را با همین چوب میرانند و همین ها باعث شدهاند شهر کرمانشاه هنوز هویت مستقلی پیدا نکند و سردرگم گاه با الفاظ من درآوردی و اشعار بیهویت و زمانی با چهار تکه شعر کوچه بازاری و یا طنز جوانان و جویندگان علم ادب را به گمراهی و بیراهه بکشانند و خود را قیوم شعر و شاعری بدانند بدون اینکه از خود بپرسند واقعاً چه کردهاند؟! با کدام کارنامه هنری و ادبی چنین ادعاهایی دارند.»
امیری از این عده قلیل به عنوان سد راه پیشرفت و بالندگی شعر و ادبیات دستکم در حوزهی کرمانشاه و لرستان یاد کرد و خطاب به دانشجویان و جوانان فرهیخته گفت: «تردید نکنید تنها رمز موفقیت و پیشرفت ما پشتوانهی کهن و غنی تاریخی و ثروت انبوه فرهنگی است که داریم و برای نیل به اهداف و آفرینش و خلاقیت ناچاریم تمدن کهن ایران باستان را و تمدن بزرگِ ماد را که زیر خروارها خاک و طی قرنهاست که متاسفانه مدفون گردیده کاوش کنیم و با تکیه بر علوم قدیمه خودمان که سرشار از مهر و محبت و انسانیت و صلح و دوستی و آزادی و ازادگی است راه درست را برای پیشرفت و تعالی در کلیهی زمینهها انتخاب کنیم و از این راه دامان خود را از آنچه بیگانگان برایمان رقم زده و قرنهای طولانی به خوردمان داده و میدهند بیرون بکشیم و پاک کنیم و این کلاه فریب و دروغ را که بر سرمان رفته است از سر خود وا کنیم تا ما نیز چون جهانیان و مانند سایر ملتهای پیشرفته به حقوق انسانی و تمدن بشری دست یابیم و با آرامش و عدالت هر چند نسبی زندگی کنیم و راه خود را ادامه بدهیم.»
این شاعر نامآشنا در پایان یکی از عوامل بزرگ موفقیت و همهگیری سرودههایش در بین مردم را دوری گزیدن از تقلید کور و نیز پیروی نکردن از قواعد و مقررات دست و پاگیر شعر عروضی ذکر کرد و گفت: «راز موفقیت ما لکزبانها در این زمینه، تکیه بر فرهنگ و ادبیات بومی و خودی و در نتیجه چکامهسرایی و سرودن در قالب فهلویات (پهلویات) است.»
وی فهلویات و بهطور کلی شعر را فن سخنوری ذکر کرد و گفت:«محتوا هر چند نقش عمدهای در این هنر و ادب دارد، اما حرف نخست را توانایی در فن سخنوری باید دانست و بس و نه تلاش و تقلا برای جور کردن وزن و عروض و قافیه چرا که همه اینها ما را از اصالت هنر و ادبیات و زیباییهای مختص بدان دور میکند. برای پیشرفت و خلق آثار ماندگار باید به اصلِ نجیبانه و به دور از تکلف و ریا خویش باز گردیم.»